pelkamad
Thursday, June 23, 2005
امیدی نامه
امیدی آمدستی از تورنتو
یکی آدم بُوَد اینجا و آن تو

امیدی آمدی امّید دادی
قدم بر روی مژگانم نهادی

امیدی جان تویی ممّد جوادم
تویی آن صاحب و ربّ و مرادم

ربیعی بر الک دو چون [...] (1)
امیدی جان، شتر دیدی ندیدی

امیدی از تو من بهتر ندیدم
من از عشقت ز هر کس دل بریدم

امیدی جان تویی یزدان و من عبد
ز بهرت من خدا را می‌کنم حمد

امیدی راحت روحم، خدایم
بفرما رخصتی تا جان نمایم

امیدی ساقی‌ام، پیر مغانم
در این دانشکده بی تو نمانم

امیدی سرور و سالار مایی
در اِلک دو کنی هر دم خدایی

امیدی هر چه دارم از تو دارم
تویی آن بهترین نازک عذارم

امیدی جان گلی تو بنده خارم
چو ابری در فراقت خون ببارم

امیدی شاهد شیرین شکارم
به پیش مقدمت ریحان بکارم

امیدی جان نسیم دلنوازم
تمام هستیَم پیشت ببازم

امیدی جان بهار استی و باغم
به پیش طاوست همچون کلاغم! (2)

امیدی جان تو آپ‌اَمپی و من سلف
منم یک در برت اما تویی الف!

امیدی جان همیشه بیerror باش
گهیVref و گه Cmirror باش!

امیدی جان تو هستی بار اکتیو
فرشته بازگردد چون رود دیو

امیدی خازن میکرو فارادم
همه حیوان بُوَند اما تو آدم

تو آدم نی، تو هستی یک فرشته
که نامت بر دل خوبان نبشته(3)

فرشته هم نئی، هستی تو آن رب
که خورشید از نبودت می‌کند تب

امیدی جان دمت گرم و نه خسته
که مهرت در دل یاران نشسته

امیدی خنده‌ات دل را کند آب
نیارم دوریت را بیش از این تاب

امیدی جان دلم پر شد ز غصه
تو را جدت ارائه کن الک سه!


-------------------------------------------------------------------

1) کلمه‌ای بر وزن بدیدی با اندکی اختلاف.
2) در نسخه‌ی کلکته مصرعی دیگر به جای این مصراع آمده است. جهت دریافت نسخه‌ی کلکته با شاعر تماس بگیرید.
3)در نسخه تورنتو به جای این مصراع آمده: "نمودی پنبه‌هایم را تو رشته"

پی‌نوشت‌: این شعر را شب قبل از آخرین جلسه الکترونیک و به شکل کاملا خودجوش گفتم. البته باید بگم که شاعر نیستم ولی بعضی وقتها برای کسانی‌که خیلی باهاشون حال می‌کنم یه چیزایی می‌گم تو مایه‌های شعر (البته دور از جون). خلاصه شائبه‌ی پاچه‌خاری واستون پیش نیاد.
دکتر امیدی (ارواحنا فداه) واقعا آدم کار درستیه و فکر کنم اکثر بچه‌ها با من هم‌عقیده باشند. هرچند توی امتحان پایان ترم یه کمک حالگیری کرد ولی باز هم فکر می‌کنم آدم حسابی‌ترین استادیه که باهاش درس داشتیم. البته نمی‌شه کار درستی استادهایی مثل دکتر سماوی(دامت توفیقاته) و دکتر مدرس را هم انکار کرد. امیدوارم هر روز بر تعداد چنین اساتیدی افزوده بشه (به عبارت بهتر خدا زیادشون کنه). انشاء الله خدا ریشه‌ی استادهای ابله‌، بیسواد و عقده‌ای را که متاسفانه در اکثریت هم قرار دارند بکنه.
در ضمن هر گونه ایهام در شعر فوق تکذیب می‌شود.

Labels: