چند وقتی بود چیزی ننوشته بودم، با توجه به اینکه الان بحث ماهواره خیلی داغ شده میخوام در مورد تلویزیون و برنامههاش یه چیزهایی بگم. طبیعیه که این حرفا نظرات وعلایق شخصی منه و شاید باهاش موافق نباشید.
اول اینکه الان داره برای سومین بار سریال خانهی ما رو میذاره، من هر سه دفعه رو کامل دیدم. خداییش همه قسمتهاش توپه. داستان سریال خیلی خوبه و تک تک بازیگراش هم عالی بازی میکنند. چقدر گوهر خیراندیش طبیعی و استادانه بازی میکنه و این دو تا پسرها هم واقعا محشرند. حتی پیامهای اخلاقی سریال هم دوست داشتنیه. این پیمان قاسم خانی واقعا هنرمنده. و البته از اون طرف هم پخش مجدد پاورچین که خیلی کمدیه. من شخصا از بازی مهران مدیری بدم میاد ولی آدم این جواد رضویان رو که میبینه ناخودآگاه خندهاش میگیره. پاورچین من رو یاد ترم دو میاندازه که دپ زده بودم و حال هیچ کس رو نداشتم.
خب تا اینجا قسمت خوب قضیه بود و اما بعد. اولین چیزی که لج من رو در میاره برنامه کوله پشتی و مجری پر روی پرمدعاشه. من نمیدونم چرا متفاوت بودن رو با مزخرف بودن و رک بودن رو با خشتک ملت رو بادبان کردن اشتباه گرفته. حتما اگه مدام پابرهنه بپرید وسط حرف ملت و از خودتون تعریف کنید نشونه باحالی و متفاوت بودنه.
هیچ چیز بدتر از ریاکاری ماتحت آدم رو نمیسوزونه. ربط دادن الکی گودرز و شقایق. پارسال یه دکتر ترکی رو آورده بود که طرف داشت در مورد خواص دارویی غذاها صحبت میکرد، این فرزاد حسنی خود شیرین هم گفت بله ما در احادیث هم داریم که مثلا نمک چقدر خوبه و این حرفا، دکتره هم نه گذاشت نه برداشت و گفت اتفاقا نمک بدترین چیزه. آقای مجری هم با اینکه فلکه گه روش باز شده بود کم نیاورد و گفت یه کمش که خوبه، دکتره گفت نه. گفت پس حالا یه کم در مورد احادیث نظر بده، گفت من تخصصم چیز دیگه است و نمیتونم نظری بدم، ولی ظاهرا امسال طرف رو ارشاد کرده بودند و دوباره آورده بودنش (توضیح اینکه این تنها قسمت امسالشه که من دیدم) طرف رو هر چی ازش میپرسیدند میگفت ما هر چی داریم از شهدا داریم و این حرفا. راستی
این رو هم گوش بدید که امیر مدرس ادای فرزاد حسنی رو در آورده.
خلاصه که این ریاکاریها و تعارفهای الکی بدجوری مد شده ، یه بازیگر یا خواننده درپیت رو میارند تلویزیون، اگه طرف پیر باشه هی استاد استاد به نافش میبندند و اگه جوون باشه حتما محبوب و متفاوت و خوشصداست.
در مورد سریالهای مزخرف که شبها پخش میشه، خوشبختانه من نیستم خونه که حتی صداشو بشنوم. سیروس مقدم که بدون شک مزخرف ترین کارگردان ایرانه (البته با عرض معذرت خدمت داریوش فرهنگ) ظاهرا یه شاهکار دیگه به اسم نرگس خلق کرده که البته من تا حال یه دقیقهاشو هم ندیدم. در واقع تبلیغشو که تلویزیون میگذاشت معلوم بود که کار کی میتونه باشه. به خدا من پسر شجاع و نیک و نیکو رو به سریالهای این مردک ترجیح میدم. حداقل توی این کارتونها حرفی که این بابا تو دویست قسمت میزنه رو تو یه قسمت میگن و رو اعصاب آدم با مُغار کندهکاری نمیکنند. البته قبلا هم در این مورد نوشته بودم ولی هر کاری میکنم نمیتونم عمق احساساتم رو نشون بدم.
در مورد اخبار هم که چیزی نمیگم ولی خودمون کم
سُخنرین داشتیم حالا باید افاضات سایرین رو اون هم به زبان اصلی تحمل کنیم. خدایا از این که از همین الان داری ما رو واسه اون دنیا و عذابهای آخرت آماده میکنی ازت متشکریم. راستی یه فیلم تخیلی جنایی دیگه هم از عوامل استکبار گرفته شده که ان شاءالله به زودی پخش میشه.
و چیزی که حتی وقتی در موردش مینویسم هم حالم به هم میخوره (گلاب به روتون البته). شبها حدود ساعت یک نصفه شب شبکه سه مجموعه "جدی نگیرید" رو میذاره، مبتذلترین و سخیفترین و ... خداییش من توی فحش دادن به این دلقکها کم میارم. یعنی هر چی فکر میکنم که یه فحشی بهشون بدم که لایقشون باشه نمیشه. آخه من چه گناهی کردم که وقتی میام خونه باید سرم رو بکوبم به دیوار و تا صبح خوابم نبره (راستش تا صبح به بدترین فحش هایی که تو عمرم دادم فکر میکنم ولی باز هم میبینم کمه)
توضیح اینکه من مازوخیسم ندارم شب ساعت یک بذارم کانال سه، یهو اتفاقی این مسئله پیش میاد و من با سرعت نور تلویزیون رو خاموش میکنم ولی همون یه میکرو ثانیه هم برای
کوبیدن کله تو دیوار و تا صبح بیدار موندن کفایت میکنه.
و نکته آخر اینکه برای اولین بار از سال 1993 یه بازی از تیم ملی رو ندیدم. ظاهرا تاکتیکهای
علی اصغری و تمرین تو تپههای داودیه این دفعه موثر نبوده و باز هم دستهای پشت پرده کار خودشو کرده. فکر میکنم اگه علی دایی پشت دروازه خودمون دمر بخوابه از رسول خطیبی مفید تره.
Labels: روزمرّگی