pelkamad
Friday, November 23, 2007
Love Function

آه که قلب پاره‌پاره‌ی من دیگر طاقت دوری ندارد. و این سرنوشتِ تقدیر تمامی آشقان دل‌شکسته است. عزیزم این وبْناز و تمامی "مایتعلق بها"ی آن فدای یک تار نگاه تو. به قول شاعر وقتی که اشقِ آخر تصمیمشو بگیره، کاری نداره که ناگهان چه‌قدر دیر زود می‌شود. بلی این سرنوشت مختوم همه‌ی ماست. از تو به یک نشانه از من به صد علاغه. آری آری سخن اشق نشانی دارد ولی افسوس که تو... . اگر اشک‌های روی گونه‌هایم را نمی‌بینی حداقل چشمان خیسم را نظاره کن.

به قول شاعر جوان و موفق کشورمان:‌
ثمر از اشق ندانم که چه بود
جز تنِ خسته و بشکسته دلی
کشتی باده ز طوفان تو برخواهد خاست
ناگهان چشم گشایی و ببینی به گِلی

می‌بینید که وبْناز ما با همه فرق دارد چون ما همگی از قشر تحصیل‌کرده‌ی این جامعه‌ می‌باشیم ولی این دلیلی بر آن نیست که علاوه بر عقل خِردناکمان از احساسات پاک آشقانه نیز بی‌بهره باشیم. عکس فوق تنها نمایش کوچکی از به‌هم‌آمیختگی عقل و منطق با احساس می‌باشد. آن را با جوهر قرمز قلبم و سلول‌های خاکستری [اشاره‌ی زیرپوستی به رنگ میله‌های سلول] مغزم و با همکاری نرم‌افزار MATLAB کشیده‌ام. و این‌گونه است قلب و احساس به کمک جنبش نر‌م‌افزاری می‌آیند و بالعکس. باشد که مورد قبول افتد و چه در نظر آید. ما را از نظرات آشقانه و علم‌آمیز خود محروم نفرمایید.

پ.ن1: تمامی حقوق و مزایای عکس فوق مربوط به وبناز علمی‌تحقیقاتی ما و شخص محترم این‌جانب بوده و هر گونه استفاده‌ی غیرمجاز از آن تنها برای آشقان دل‌خسته با ارائه‌ی گواهی تحت لیسانس امکان‌پذیر می‌باشد، لطفا سوال نفرمایید.
پ.ن2: ارائه‌ی فرمول تابع فوق به عنوان تمرین به خوانندگان محترم واگذار می‌شود. [2.5 نمره]
توضیح واضحات:
جهت دیدن عکس در اندازه‌ی واقعی روی آن کلیک کنید.[خودتون شعورتون نمی‌رسه، حتما من باید بگم؟]

Labels:

Tuesday, November 20, 2007
Tips & Tricks3
* هیچ کس از مادر، احمق زاده نمی‌شود جز احمق‌های بالفطره.

* خلق را تقلیدشان بر [...] داد.

* دیر مُردن بهتر از هرگز نمردن است.

* بیایید جوانانمان را قسمت کنیم.

* به چه این‌گونه خیره گشته‌ای؟‌ شناختی، دُم تکون بده.

* دوست عزیز، به جای تکرار ادعاهای واهی سابق، ادعاهای واهی جدیدی مطرح کنید.

* احتیاجی نیست برای پاک‌کردن زشتی‌ها از وجودتان تلاش زیادی بکنید. بهترین راه‌حل، گم‌کردنِ گورتان است.

* به هنگام عصبانیت، هرگز تمرکزتان را از دست ندهید. نفس عمیقی بکشید و با طمانینه بدترین فحش‌هایی را که می‌دانید به طرف مقابل بدهید.

* مرز بین فحّاشی و توهین بسیار باریک است، هرگز به فحّاشان توهین نکنید.

* وبلاگ‌نویسی کار سختی نیست اگــــــــــر: به مسئله‌ی حداقلْ‌شعور مخاطب باور نداشته‌باشیم.

Labels:

Thursday, November 08, 2007
زیر مهتاب خسوف
چیست در فکرتِ پندار حضور
زیر مهتاب خسوف
روی آن ردّ عبور
پای قَد کانَ و سَوف
ساده و پاک‌نهاد، خلوتِ پُرشده را می‌روبد

کیست در حلقه‌ی جانانه‌ی او
در پسِ ابر فراق
چون شبِ طرّه‌ی مو
خسته از کفر و نفاق
که چنین آزرده، مشت بر تارک خود می‌کوبد

چیست در زمزمه‌ی تلخ خروس
یا در امواج نگاه
که چو خواهان عروس
در سحرگاه و پگاه
خسته و پژمرده، دست بر سایه‌ی خود می‌ساید

کیست آن سگ‌صفتِ فخرفروش
همرَه ساغر خشم
حین فریاد خموش
زیر پلک‌آمد چشم
راحت و آسوده، باده‌ای می‌خورد و می‌آید

چیست آن شادی پر رنج و امید
که چنین واله و مست
فارغ از دید و ندید
دست بنْهاده به دست
ناامید از همه کس، اَندُهِ گمشده‌ای می‌یابد

کیست آن دلبرکِ یارنواز
در پس گرد و غبار
خسته از راز و نیاز
نسترن‌وار و خمار
پیرهنْ‌چاک، در آغوش خدا می‌خوابد

چیست آن لوح پر از سوز و گداز
فکرْآشفته به غم
دست‌یازیده به ساز
چون سرشکی هر دم
نم‌نم و بهت‌زده، بر سر خاطره‌ها می‌بارد

کیست آن معجزه‌ی تارنویس
که چُنان روز نخست
این‌چنین ناز و سلیس
پست اندر پی پست
زیر پای همگان، مزرعِ سبز علف می‌کارد

Labels: