pelkamad
Wednesday, December 19, 2007
چه کسی بود ...

چه کسی بود صدا زد برگرد؟
یحتمل تنگ نگشته‌است دلِ کوچک او
بر مَکُش‌گفتِ ‌شنیداری من،
خواب و بیداری من،
گریه و زاری من،
ایدز یا هاری من...
[حبّذا احسنتا! سخت مسهول شده‌است،
قافیه‌داری من]

آسمان پاره شده
[نتوان گفت دقیقا که کجا
حول و حوش پایین،
اندکی هم به وسط]

و فتادم از آن
روی آن تیغ بلند
همچو گرسیوَز و گیو
در پس نعل سمند

آخ، ای داد خدا
این‌چنین تیغی را
راست بایست فرو کرد به اندام نحیف؟
[و نثارت کردم اندکی بیــشْ از آن فحش سخیف]
اَسَفا باز مرا یاد نبود
فکر معقول بفرمایم که
گل بی‌خار کجاست،
یا که لایقترماً کار خداست.

ایّهاالتیغ‌زنان
تیغتان کُند مبادا روزی
کارتان پیش نخواهد رفتن
با گُهرباوری و سگ‌پوزی

ایّهاالخویش‌خران
خیش خود خیس نشاید سوزی
خشکیِ مطبخِ خار و خس ما
تر نگردد به عمل‌بازی و علم‌اندوزی

چه کسی بود صدا زد برگرد؟
من خمار می و معشوقه‌ی مست
جان به‌لب‌آمده و دل همه درد
می‌کشم باز به دامان تو دست

داد از این دامن و این دانه و دام،
که چنین برد مرا از سر هوش

"می‌ننوشیده‌ از آن جرعه‌ی جام"،
خاطراتم مخدوش
می‌روم خسته‌ و خام،
واژه‌هایم بر دوش.

Labels:

Friday, December 07, 2007
مادرزن ادیسون



چند وقت پیش دو تا نامه‌ی باحال بالا را گذاشته‌بودند زیر در خونه‌مون. متاسفانه هر چی صبر کردم خبری از نامه‌ی سوم نشد. فکر کنم خود طرف فهمیده‌بود که به کاهدون زده. [شانس که نداریم ]
حالا اون محتوای نازش به کنار، از همه جالب‌تر بک‌گراندِ کاغذیه که طرف روش نوشته، مخصوصا اون تولید لوازم خانگی سوزانش. [قلبمو آتیش زد لامصب :) ]
لازم به توضیحه که ما تو کوچه‌مون یه دبستان دخترونه و یه راهنمایی پسرونه داریم، لذا هرگونه برداشت از نامه‌های فوق به عهده‌ی خود من مربوطه و نیازی به فضولی شما نیست.