چه کسی بود صدا زد برگرد؟
یحتمل تنگ نگشتهاست دلِ کوچک او
بر مَکُشگفتِ شنیداری من،
خواب و بیداری من،
گریه و زاری من،
ایدز یا هاری من...
[حبّذا احسنتا! سخت مسهول شدهاست،
قافیهداری من]
آسمان پاره شده
[نتوان گفت دقیقا که کجا
حول و حوش پایین،
اندکی هم به وسط]
و فتادم از آن
روی آن تیغ بلند
همچو گرسیوَز و گیو
در پس نعل سمند
آخ، ای داد خدا
اینچنین تیغی را
راست بایست فرو کرد به اندام نحیف؟
[و نثارت کردم اندکی بیــشْ از آن فحش سخیف]
اَسَفا باز مرا یاد نبود
فکر معقول بفرمایم که
گل بیخار کجاست،
یا که لایقترماً کار خداست.
ایّهاالتیغزنان
تیغتان کُند مبادا روزی
کارتان پیش نخواهد رفتن
با گُهرباوری و سگپوزی
ایّهاالخویشخران
خیش خود خیس نشاید سوزی
خشکیِ مطبخِ خار و خس ما
تر نگردد به عملبازی و علماندوزی
چه کسی بود صدا زد برگرد؟
من خمار می و معشوقهی مست
جان بهلبآمده و دل همه درد
میکشم باز به دامان تو دست
داد از این دامن و این دانه و دام،
که چنین برد مرا از سر هوش
"میننوشیده از آن جرعهی جام"،
خاطراتم مخدوش
میروم خسته و خام،
واژههایم بر دوش.
Labels: گلواژه
قالب این وبلاگ نیز توسط
سایکو تهیه شده و حقوق مربوط به آن هم
محفوظ است.