pelkamad
Sunday, August 05, 2007
شاهکار2
نمی‌دونم چی بگم. مدت‌ها بود از خوشحالی اشکم درنیومده‌بود. بی‌نهایت لذّت بردم از قهرمانی تیم بسکتبال. تبریک به این بازیکن‌ها و این مربّیِ خدا. نتیجه‌ی استفاده از مربی خارجی درجه یک. طرف یه چیزیه در حدّ کاپلو. چقدر هم قیافه این ترومن دوست‌داشتنیه. شعورش هم که حرف نداشت. God bless him

بازی با لبنان و قطر آخرش بود. من عاشق این مهدی کامرانی‌ام. تو بازی‌های آسیایی هم همه رو نابود کرده بود. هیچ وقت اون بازی خفنش با ژاپن یادم نمی‌ره و اون سه امتیازی ثانیه آخرش. و اون steal های کشنده‌اش. حامد حدادی هم که امروز همه رو له کرد. شوتش از زمین خودمون توی ثانیه آخر کوارتر اول که در حدّ NBA بود.هر توپی هم تو این بازی بهش دادند چپوند تو گل. چند تا دری هم واسه این فادی الخطیب گذاشت که جیگر من خنک شد.‌

مثل همیشه تیم ملی چند تا اصفهانی هم داشت. اُشین ساهاکیان،‌ جواد داوری و جابر (که البته فکر کنم کلا یه دقیقه بازی کرد)، ولی اُشین و داوری عالی بودند. آیدین و صمد نیکخواه بهرامی (که من تو کف مربوط بودن اسم‌هاشونم) و حامد آفاق هم دهن حریف‌ها رو با سه زدن صاف کرده‌بودند.

امیر امینی،‌ دورَقی و نبی‌پور هم ذخیره‌هایی بودند که تا تونستند به تیم کمک کردند و حالا ما قهرمان آسیاییم. توی بسکتبالی که با اینکه چند تا بازیکن اصلیش رو به خاطر مصدومیت از دست داده‌بود قهرمانانه جنگید و بی‌ادعا قهرمان شد. هفته پیش متنی نوشته‌بودم در مورد قلعه‌نویی عوضی و پررو که هنوز قرارش ندادم رو وبلاگ. چون می‌خواستم از این پیروزی‌ها لذت ببرم و امیدوار بودم به قهرمانی کسانی‌که تیم ملی رو واسه خودشون کوچیک نمی‌دونند. تیمی که میانگین سنّیش 23 ساله و خیلی‌هاشون همون افرادی بودند که قهرمان جوانان و امیدهای آسیا شدند. پس تا اطلاع ثانوی تو روح قلعه‌نویی (در واقع ماتحتش ناپایدار) و درود بر قهرمانان بسکتبال و والیبال.

Labels: ,

Tuesday, July 17, 2007
شاهکار
قبلا هم در مورد والیبال نوشتم و اینکه چقدر تماشا کردنش هیجان‌انگیزه. تو این چند روزه یه شاهکار دیگه از والیبالیست‌های جوون کشور دیدیم. بردن تیم‌هایی مثل ایتالیا و بلغارستان کار ساده‌ای نیست. توی بازی با روسیه واقعا ایران خیلی بهتر و متنوع‌تر از روسیه بازی می‌کرد. روس‌ها دفاع عقب زمینشون افتضاح بود و تعداد پاس‌های سرعتیشون هم خیلی کم. اگه تو گیم دوم که 17-14 جلو بودیم و یهو 19-17 عقب افتادیم، ‌یه کم شانس می‌آوردیم،‌ حتما روسیه رو می‌بردیم. من تمام چهار ست رو به شکل ایستاده یا در حال دویدن و جفتک انداختن در شش منطقه‌ی اتاق دیدم. و البته یادم نیست چند تا از موهام رو کندم. به هر صورت ما توی جهان سوم شدیم. که بعد از مقام‌های دوم و سوم توی نوجوانان جهان بهترین مقاممونه. مطمئنا یه شاهکاره و جای تبریک داره.

می‌خوام از تک‌تک بازیکنان یعنی علیزاده (لیبروی تیم)،‌ نجفی و جهان‌دیده (مهاجمان سرعتی)،‌ شهرام محمودی (برادرِ بهنام)،‌ موسوی (که خیلی کارش درسته)،‌ صابر نریمان‌نژاد و سوسن‌آبادی (پاسورهای باهوش تیم)، آرش کشاورزی (‌آخرِ خوش‌تیپِ قدرتی‌زن)،‌ سجادی،‌ داوودی و شریفات تشکر کنم(اینکه من چی کاره‌ام که تشکر می‌کنم بماند!). از مربی بی‌نظیر این تیم یعنی مصطفی کارخانه که واقعا یه چیزی سرش می‌شه و کمک‌هاش ایرج مظفری و دامغانی هم باید تشکر کرد. اون شور و هیجانی که کارخانه کنار زمین داره واقعا دیدنیه. جالب بود که مربی روسیه وحشتناک خونسرد بود و از اول تا آخر بازی حالتِ چهره‌اش تغییر نمی‌کرد لامصّب.
صدا و سیما که کُشت خودشو بعد از سوم شدن یه سرود گذاشت،‌ در حالیکه واسه مساوی کردنِ زورکی با چین توی فوتبال هزار بار تختِ‌‌جمشید و چهل‌ستون رو نشون ‌می‌دن و چپ و راست شعر و ترانه می‌سازند. من مرده‌ی این ترکیب "اسطوره‌ی جوانی"ام که توی یکی از این سرودها تکرار می‌شه. اصلا مفهوم اسطوره رو با این پاردوکسشون به فنا دادند. البته دیگه از صدا و سیما که به علی معلّم دامغانیِ جفنگ‌سرا می‌گه استاد نباید بیش از این انتظار داشت.

امیدوارم قدر این بچه‌ها رو بدونند تا ما بتونیم توی بزرگسالان هم حرفی برای گفتن داشته‌باشیم. مطمئنا یه جای کار این وسط می‌لنگه که اونایی که توی جهان دوم شدند،‌ توی بزرگسالان نمی‌تونند پابه‌پای بقیه کشورها رقابت کنند. یعنی ما استعدادها رو پرورش می‌دیم و به یه سطح خوب می‌رسونیم ولی بعد دیگه چیزی نداریم که بهشون آموزش بدیم و یهو عقب می‌افتیم.

کاش یه کم از این برنامه‌ریزی پایه‌ای رو مسئولانِ مخ‌تعطیلِ فدراسیون فوتبال داشتند. سازمان تربیت‌بدنی سالی چند میلیارد باید خسارتِ گنده‌کاری‌های پرسپولیس و استقلال رو بده. آخرش هم دادِ مظلوم‌نماییشون هواست که چرا به این باشگاه‌های مردمی نمی‌رسید. یکی نیست بگه مجبور نیستید تا یه بازیکن اوشگول خارجی می‌بینید قرارداد چند صد میلیونی باهاش ببندید و بعد از دو تا بازی بخواین با شامورتی‌بازی پولشو بخورید و بندازیدش بیرون. سالی چه‌قدر باید خسارت وحشی‌بازی‌های طرفداران این دو تیم رو داد و بعد گفت اینها سرمایه‌های فوتبالند. دیگه دوره‌ی سلطان فلان و بهمان خان و تعصب به پیرهن تیم و این کیمیایی بازی درآوردن‌ها گذشته. باشگاه‌های والیبال و بسکتبال دارند یکی یکی به خاطر پول نداشتن منحل می‌شن ولی ما همه‌اش فکر اینیم که کی از پرسپولیس رفت استقلال یا برعکس تا سریع انتقام بگیریم و پولِ بی‌زبونِ یکی دیگه رو بریزیم تو جوب تا هواداران قشنگمون ناراحت نشن. و این کمدی درام ادامه دارد...

نتیجه‌گیری اخلاقی:‌ تا حماقت هست، زندگی باید کرد.

Labels: ,