نمیدونم چی بگم. مدتها بود از خوشحالی اشکم درنیومدهبود. بینهایت لذّت بردم از قهرمانی تیم بسکتبال. تبریک به این بازیکنها و این مربّیِ خدا. نتیجهی استفاده از مربی خارجی درجه یک. طرف یه چیزیه در حدّ کاپلو. چقدر هم قیافه این ترومن دوستداشتنیه. شعورش هم که حرف نداشت. God bless him
بازی با لبنان و قطر آخرش بود. من عاشق این مهدی کامرانیام. تو بازیهای آسیایی هم همه رو نابود کرده بود. هیچ وقت اون بازی خفنش با ژاپن یادم نمیره و اون سه امتیازی ثانیه آخرش. و اون steal های کشندهاش. حامد حدادی هم که امروز همه رو له کرد. شوتش از زمین خودمون توی ثانیه آخر کوارتر اول که در حدّ NBA بود.هر توپی هم تو این بازی بهش دادند چپوند تو گل. چند تا دری هم واسه این فادی الخطیب گذاشت که جیگر من خنک شد.
مثل همیشه تیم ملی چند تا اصفهانی هم داشت. اُشین ساهاکیان، جواد داوری و جابر (که البته فکر کنم کلا یه دقیقه بازی کرد)، ولی اُشین و داوری عالی بودند. آیدین و صمد نیکخواه بهرامی (که من تو کف مربوط بودن اسمهاشونم) و حامد آفاق هم دهن حریفها رو با سه زدن صاف کردهبودند.
امیر امینی، دورَقی و نبیپور هم ذخیرههایی بودند که تا تونستند به تیم کمک کردند و حالا ما قهرمان آسیاییم. توی بسکتبالی که با اینکه چند تا بازیکن اصلیش رو به خاطر مصدومیت از دست دادهبود قهرمانانه جنگید و بیادعا قهرمان شد. هفته پیش متنی نوشتهبودم در مورد قلعهنویی عوضی و پررو که هنوز قرارش ندادم رو وبلاگ. چون میخواستم از این پیروزیها لذت ببرم و امیدوار بودم به قهرمانی کسانیکه تیم ملی رو واسه خودشون کوچیک نمیدونند. تیمی که میانگین سنّیش 23 ساله و خیلیهاشون همون افرادی بودند که قهرمان جوانان و امیدهای آسیا شدند. پس تا اطلاع ثانوی تو روح قلعهنویی (در واقع ماتحتش ناپایدار) و درود بر قهرمانان بسکتبال و والیبال.
Labels: روزمرّگی, ورزش