میپرسه بوشو حس میکنی، میگم خاک بر سرت، دوباره کاری کردی؟ میگه بوی بهار رو میگم بابا. میگم آهان، نه. میگه از بس بیذوقی خب. بلافاصله جواب میدم، میدونی من یه اخلاق گهی که دارم... نمیذاره حرفم تموم بشه و میگه منم عاشق همین اخلاق گهت شدم دیگه. میگم از کی تا حالا، میگه از وقتی طرح بسیار ویژه و خوفانگیز ایرانسل اومده. داریوشوار بهش نگاه میکنم و میگم ای که بی تو خودمو... روز و شب خیس میکنم، مثِ شبخیز میکنم و قاهقاه میخندم. لپهاش سرخ میشه عین آنت توی بچههای کوه آلپ و اونورا. میدونم تو دلش داره بهم فحش میده، بهش میگم بذار رو بلندگو ما هم بشنویم خب [از این تیکهجوادمعلمیها]. میگه تو فوقالعادهای عین چیپهای نیستلروی، کوبندهای عین شوتهای رونالد کومان، ضایعی عین بودو ایگنر و احمقی عین خودم. سریع کنترل تلویزیون رو برمیدارم میگیرم جلوش و در حال فشار دادن میوت میگم خب خفه. لبهاشو میبنده ولی دو تا دندون جلوییش پیداست، همیشه همینجوره وقتی دهنشو هم میبنده، اون دو تا دندون لعنتی بیرون میمونه و این بدجوری اعصابمو داغون میکنه. قاطی میکنم و بهش میگم خوک استرالیایی، نمیدونم این استرالیاییاش رو دیگه از کجام درآوردم. بهش برمیخوره یه کم، میاد سرشو با شدت برگردونه اونور ولی محکم میخوره به این لولهی شوفاژ که از دیوار اومده بیرون ولی شوفاژشو نداریم. چلمن. به زور جلوی خندهام رو میگیره و میرم میزنم به لولهی شوفاژ و میگم بـَد بـَد بـَد. چشماشو میبنده ولی تا میام تیکهی همیشهجاوید زیبای خفته رو بهش بندازم، بازشون میکنه و زل میزنه بهم. تو فکرم که یه جوری از دلش دربیارم. بهش میگم لباست هم قشنگهها. میگه آره تازه سیملس هم هست. استیوجابزمآبانه بهش میگم منظورت همون وایرلسه دیگه. میگه نه یعنی بدون درز، مثل اون دهن گشادت. پیش خودم میگم چاک دهن شنیدهبودیم ولی درز... سریع مطلب رو درز میگیرم تا گند دیگهای بالا نیاوردم. میگم ولی آبیکاربُنی خیلی بهت میادا. میگه پوستهپیازیه این، میگم همون.
پا میشه بره که داد میزنم: به کجا چنین شتابان، کپک از رحیم پرسید...
Labels: هذیان