pelkamad
Tuesday, August 31, 2010
درس‌هایی از هولدن
«ساختمون به اسم این یارو آسن برگر بود که یه زمانی تو پنسی درس می‌خونده. بعد از این‌که از پنسی زد بیرون، زد تو کار کفن و دفن، و یه دفعه کلی وضع مایه‌تیله‌اش روبه‌راه شد. کاری که کرد این بود که این بنگاه‌های کفن و دفن رو تو کل کشور راه انداخت که می‌شه توش همه‌ی اعضای خونواده رو با پنج چوق واسه‌ی هر نفر دفن کرد. باید آسن برگر رو دید. احتمالا مرده‌ها رو می‌چپونه تو گونی و می‌اندازتشون تو رودخونه.»
«صبح روز بعد تو نمازخونه یه سخنرانی کرد که ده ساعتی طول کشید. حرفاش رو با پنجاه تا لطیفه‌ی بی‌مزه شروع کرد تا بهمون نشون بده چه‌قدر وارده. از این گنده‌گوزی‌ها. بعد بهمون گفت هر وقت که مشکلی داره اصلا خجالت نمی‌کشه که زانو بزنه و از خدا درخواست کمک کنه. ما همیشه باید خدا رو شکر کنیم -باهاش حرف بزنیم و از این حرفا- حالا هر جا که شد. گفت باید عیسی مسیح رو رفیق خودمون بدونیم. گفت که خودش همیشه با عیسی مسیح حرف می‌زنه حتی وقتی که ماشین می‌رونه. این دیگه کفرم رو بالا آورد. می‌تونستم ببینم که حرومزاده‌ی کوفتی می‌زنه دنده یک و از عیسی مسیح می‌خواد که مرده‌های بیشتری گیرش بیاد.»
[ناتور دشت]

-------------
توی ماه رمضون که هر شب قرائتی رو نشون می‌ده بدجوری به شک می‌افتم که این من رو بیشتر یاد آسن برگر می‌اندازه یا عـسگراولادی وقتی میاد شبکه قرآن حرف می‌زنه.