قلم در دست میگیرم و آن چه از سیاهی درونم شعله میکشد بر پیکر پاک و سفید کاغذ به غلیان در میآورم. البته واضح و مبرهن است که پول بسیار خوب میباشد، چون هر کس دارای پول میباشد میتواند رانی هلو و کیک سیگُل خریده و از صبح تا شب بلُمباند و بهخصوص در ایامیکه همه روزه دار میباشند و خیلی پر برکت میباشد میتواند غذاهای خوشمزهای به طور قایمکی بخورد و حال زیادی را بنماید. اما معلمان دلسوز ما که همچون شمعی آتش گرفته و دود میکنند تا سرانجام جزغاله شوند، اعتقاد دارند که ثروت خیلی مهمتر میباشد. چون هر کس ثروت داشته باشد میتواند سوار ماکسیما شده و از صبح تا شب در خیابانها گشت و گذار نموده و به جامعه خدمت کند و حتی آن جوری که آقا جان ما میگوید با داشتن ثروت به اندازه کافی میتوان تاهل اختیار نمود و با تشکیل خانواده به استحکام بنیانهای اجتماعی کمکهای شایان توجهی نمود. البته ثروت انواع بسیار گوناگونی را دارا میباشد که مهمترین آن ارث پدری یا پدر خانم مایهدار میباشد که این دومی نور علی نور میباشد. البته هر چیزی که مفتکی باشد خیلی آدم را محظوظ مینماید. اما این را نیز باید بدانیم که هر چیزی به اندازهاش خیلی خوب میباشد ولی بیشترش خیلی بهتر میباشد.
پس هر کس باید با تمامیوجودش برای اعتلای جامعه خدمت کند تا هر روز پیشرفتهای بیشتری حاصل شده و ما هر روز سنگرهای بیشتری را در قلههای افتخار فتح نماییم. و به این ترتیب داروهای بیشتری کشف شده و بیماریهای صعبالعلاج یکی پس از دیگری به زبالهدان تاریخ پرتاب شده و ما بتوانیم ادارهی جهان را هر چه سریعتر به دست گرفته و آن را به مستراح تاریخ تبدیل کنیم. البته بسیار واضح و مبرهن است که این سخنان ما کاملا با موضوع انشا ارتباط تنگاتنگی نداشته و بلکه جهت نشان دادن اطلاعات عمومی بسیار بالای ما میباشد تا چشم حسودان تنگ نظر و عنودان بد گوهر از حدقه به بیرون پرتاب شده و بر خنکای دل ما افزوده شود. دیگر همینی که میباشد میباشد!
در پایان نتیجه میگیریم که پول اگر با ثروت همراه باشد بسیار مفید فایده بوده و به نوعی این دو لازم و ملزوم یکدیگر میباشند و در ضمن خدمات بیشتری نیز به جامعه ارائه میشود چون ما شیفتگان خدمتیم به تشنگان قدرت والبته میتوان حالی را نیز به حولی نمود.
این بود انشای من.