آقایون، خانوما
جمعهی آینده انتخابات شوراها و مابقی قضایاست. خب واضح و مبرهنه که شرکت در انتخابات یه وظیفه شرعیه و همه باید با حضور در انتخابات مشت محکمی به دهان استکبار جهانی و دشمنان بزنیم و به قول ابله بزرگ جواتِ خیابونی شکوه عظیمی پای صندوقها داشته باشیم. اما مسئله اینه که به کی باید رای بدیم؟
حتما تو این چند وقت دیدید که تو تلویزیون از هر کی میپرسه به کی رای میدید، میگه کسی که مدیر و مدبّر باشه. من موندم چرا میگن ملت ایران مطالعه شون پایینه؟ بابا ملت هنوز کلمه به کلمهی کتاب تعلیمات مدنی چهارم دبستانشون رو از حفظند.
البته ملاکهای دیگری هم واسه رای دادن هست. مطمئنم اگه یه نفر بیاد بگه من مدارس رو دو روز تو هفته تعطیل میکنم، ده میلیون رایِ قلمبه میاره. بالاخره نوگلان باغ زندگی و رای اولیها باید به یه دردی بخورند یا نه؟!
من واقعا شیفتهی اطلاعات مردم همیشه در صحنهمونم. طرف فرق شورای نگهبان و مجلس خمرگان رو نمیدونست و میگفت تمام قانونها و مصوبات مملکت رو خبرگان تصویب میکنند. به نظرم حالا که شرط سنّی کاندیداهای مجلس خبرگان بالای 95 ساله، یه شرط حداقل IQ هم واسه رای دهندگان بگذارند، فکر کنم نزدیک 70 خوب باشه.
اصولا شعور سیاسی-اجتماعی ملت خیلی بالاست که البته با توجه به تاریخ و فرهنگ مملکتمون هم همچین چیزی جای تعجب نداره. هنوز هم از بچه دبستانیا وقتی میپرسی چه کتابهایی میخونین، میگن علمی و آموزنده.
من اوایل فکر میکردم یعنی کی به حرفای این دلقکهایی که توی این تلویزیونهای لسآنجلسی هستند گوش میده، ولی میبینی هنوز ملت این قدر ساده لوحند که به حرفای فسیلهایی که ذهنشون توی دهه پنجاه منجمد شده (نگفتم مغز، چون مغز وشعور ندارند که بخواد منجمد بشه) باور دارند و کلی هم بهشون بر میخوره که به حضرات توهین کنی.
من نمیدونم چرا ما اصولا تا ده سال یه چیزی رو به چشم خودمون هر روز نبینیم، باور نمیکنیم اتفاق افتاده. همه چیز رو به شوخی میگیریم. همیشه منتظریم یه قهرمان دیوونه پیدا شه و همه چی رو درست کنه. نهایت استدلال روشنفکری ملت عزیزمون اینه که حالا ما رای هم دادیم اینا همه شون سر و ته یه کرباسند. هر چند الان تا خرخره تو تفاوت سر و ته کرباس فرو رفته باشند.
یاد پارسال افتادم که تو امتحانای پایان ترم، ساعت ده شب پا شدیم رفتیم دانشگاه، سخنرانی معین. خیلی شلوغ بود ولی معلوم نبود ملت واسه چی پا شدند اومدند. اول که فیلم تبلیغاتی معین رو نشون دادند نصف ملت مشتاق نمیدونستند حجاریان کیه ولی خب موقع کف و سوت زدن اصلا کم نمیآوردند. اصلا انگار نه انگار که تو ایران زندگی میکنند. مطمئنا 90 درصد دانشجوهای عزیز که فریاد روشنفکری و ادّعای فرهنگ و معلوماتشون ماتحت آسمون رو جر داده، نهایت روزنامه خوندنشون خبر ورزشی بوده. دیگه این برقیهای عزیز رو که خوب میشناسم. بابا طرف هنوز فرق کیهان و شرق و پیک سنجش رو نمیدونه. تو عمرش غیر کتاب درسیهاش و تکلیف نوشتن، نه چیزی خونده نه نوشته، البته باز هم صد رحمت به آقایون.
اون وقت انتظار دارید ملت بیان واستون شاهکار بزنند. گول زدن خودمون بسه دیگه. همیشه ادعا داریم که بهترینها رو ما داریم. بهترین تماشاچیها که لات و لوتهای عزیز ایرانی هستند. خودمون رو با تاریخ و فرهنگ خودمون خفه کردیم. بابا هزار سال پیش فلان کشور رو فتح کردیم که تموم شد رفت پی کارش. اصلا ما زمان هخامنشیان برق داشتیم، این ادیسون بی پدر از ما دزدید. ما خیلی باحالیم کلا. منشور حقوق بشرمون رو کوفتند به در سازمان ملل و هزار تا خالی بندی ناسیونالیستی دیگه. این رو هم بگم که قبول دارم ما یه دورهای آدم حسابی بودیم و خداییش کارهای خفنی هم کردیم و دانشمندهای کار درستی هم داشتیم ولی افتادن از اون ور پشت بوم رو قبول ندارم. تاریخ رو گذاشتند واسه عبرت تا ببینیم چی شد که به این روز افتادیم ولی ما همچنان تو حال و هوای امپراطوری ایران بزرگ سیر میکنیم.
همیشه باید کاسه کوزهها را سر یکی بشکونیم. یه بار سر پادشاهان فاسد، یه بار سر اسلام و عربها، یه بار سر انقلاب، یه بار رفسنجانی، یه دفعه خاتمی و ...
فکر میکنیم اگه افغانیها رو بیرون کنیم همه علافها میرن سر کار و دیگه هیچ جوونی معتاد نمیشه و سر خونواده شو بیخ تا بیخ نمیبره. جدیدا هم که غیرتهای قومیقبیلهای مُد شده، و منتظریم که یکی به قوم اصیل ما بگه بالا چشمت ابروئه تا فرهنگ درخشانمون رو به رُخش بکشیم و عقدههای دیگه رو سر یه بدبخت بیگناه خالی کنیم.
نمونهی دیگه از بهانههای ما: تو بازیهای آسیایی تو چند تا بازی به خصوص بازی مهدی بیباک و کشتی فرنگی حقمون رو عین سگ خوردند، قبول. ولی حالا هر کی میبازه میگه ناداوری بود. نمونهاش مهدی نوایی که دیروز تو فینال به کره باخت. محض رضای خدا یه حمله هم به طرف نکرد و همهاش داشت میزد به در و دیوار ولی امروز که باهاش مصاحبه کرد اعتقاد داشت چون حریفش کرهای بوده با ناداوری باخته، زرشک!
موقعیتشناسیها و تبلیغاتمون هم که شاهکاره. میران بیچاره باخته و داره گریه میکنه، گزارشگر بی شعور میره ازش میپرسه که نظرتون درباره انتخابات بیست و چهارم آذر چیه؟!
آخه اینجوری یکی هم بخواد بره رای بده که پشیمون میشه به خدا.
حسابی شرمنده، نمیدونم چی شد که حرف به اینجا کشید. من وقتی آمپرم میچسبه دیگه حال خودم رو نمیفهمم. داشتم میگفتم هر احمقی حق داره به هر بی شعوری که دوست داره رای بده (آخرِ احترام گذاشتن به نظر بقیه)، ولی یه کمی هم به عواقب کار فکر کنیم بد نیست. لازم هم نیست خیلی هم فکر کنید، میدونم خسته میشید. یه نیگا به اطرافتون بکنید بسه. در ضمن میتونید لیست اصلاحطلبان رو برای انتخابات شوراها ببینید و اگه احیانا مشکلات کالیبر و بقیه چیزها گذاشت بهشون رای بدید. (البته من به حضور مردم تو انتخابات خیلی هم خوشبین نیستم) مطمئنا شما هم مثل من خیلی از نامزدها را نمیشناسید ولی حداقل سقاییان رو که میشناسید، فکر میکنم همین کافی باشه.
ببخشید دیگه، میخواستم یه مطلب کوتاه بنویسم که نشد. گاهی این ننوشتنهای طولانی مدت باعث تلنبار شدن چیزهای مربوط و نامربوط میشه و یهو میزنه بالا. من دیگه هیچ پیامیندارم، برو.