ا توجه به علاقه وصف ناپذیر این حقیر سراپا تقصیر به بحث در مورد کتاب و فوتبال و برای انجام رسالت فرهنگی این وبلاگ قصد دارم یه معرفی کوتاه از تعدادی از کتابهایی که خوندم بکنم. اول یه مقدمه بگم و تو قسمتهای بعدی بریم سراغ اصل مطلب:
کتاب خوندن رو از اول دبستان و کتاب "قصههای خوب برای بچههای خوب" مهدی آذریزدی شروع کردم و به شدت به کتاب خوندن علاقهمند شدم. همیشه از بچگی دوست داشتم
کارم این باشه که کتاب بخونم. البته برادر خواهرهای محترم هم نقش به سزایی تو این قضیه داشتند. هیچوقت یادم نمیره که یه دفعه داداش بزرگم از نمایشگاه کتاب تهران برام 16 تا کتاب خریده بود و من از خوشحالی داشتم جر میخوردم (همون تو پوست خودم نمیگنجیدم خودمون). دلم میخواست همه کتابهای کتابفروشیهای خیابون انقلاب مال من باشه.
معمولا خودم رو هم یه گوشهای از داستان جا میدادم و دیگه این تخیل بیصاحب ما کجاها که نمیرفت. بعضی وقتها یه شخصیت واسه مدتها میشد رفیق فابِ من، نمونهاش هم این
هولدن کالفیلد که من عجیب باهاش حال میکنم.
توی راهنمایی و دبیرستان یه رفیقی داشتیم به اسم مسیح صراف. داییاش کتابفروش بود و خودش هم کلی کتاب داشت و بیشتر از اون کتاب خونده بود. یادمه یه بار کتاب بامداد خمار رو واسه من از مادربزرگش گرفته بود. جالب این که الان هم داره تو کتابفروشی کار میکنه. خلاصه آشنایی با این رفیق عزیز همان و وارد شدن من به فاز جدیدی از کتاب خوندن همان. قبلش همیشه فکر میکردم آدم حتما باید کتاب رو بخره تا بخونه ولی بعد دیدم که نه انگار میشه از ملت هم کتاب گرفت و خوند.
فکر کنم اوج کتابخونیام هم توی دبیرستان بود. یادمه یه بار یه کتاب خیلی هیجان انگیز 700 صفحهای از دوستم گرفته بودم و فرداش هم امتحان شیمی پایانترم داشتیم، با اینکه دو فصل شیمی رو نخونده بودم تا دوی نصفه شب بیدار موندم تا کتابه تموم شد، فرداش سر امتحان یه ربع اول گیج میزدم و شخصیتهای داستان رو با جفنگیات شیمی قاطی کرده بود. من کلا عاشق رمان خوندن تو امتحانام. زمان دانشگاه هم سعی کردم هر از گاهی یه کتابی بخونم ولی متاسفانه نه مثل قبل، اما حداقل شعر خوندنم بیشتر شده. الان هم یه مدتیه که کتابِ خونم پایین اومده و در صورتی که دوستان یه حالی در این زمینه به ما بدهند بسی موجبات انبساط خاطر ما فراهم خواهد شد. هر چند نظر و علاقه آدمها در مورد خوبی یا بدی یه کتاب کاملا متفاوت و شخصیه ولی میتونید واسه مشورت روی من حساب کنید. اعتقاد دارم که اکثر کتابها ارزش یه بار خوندن رو دارند و خیلی خوبه که آدم از نویسندههای مختلفی کتاب بخونه یا حداقل کتابهای معروف رو حتی اگه مزخرف باشند. به خصوص کتابهایی که آدمهای معتبر بهت پیشنهاد کنند.
متاسفانه من قدیما از کتابهایی که میخوندم یادداشت بر نمیداشتم، شاید چون وقت بیشتری بود و یه کتاب رو میشد چند بار خوند. اما چند سالی میشه که از کتابها یه چیزایی هم مینویسم و یه دفترچه هم داشتم که کلی چیز توش نوشته بودم و الان گم و گور شده، هر چی میگردم پیداش نمیکنم.
بعد از این مقدمهی نسبتا طولانی، اول تعدادی از کتابهایی رو که از دبیرستان به بعد خوندم با اسم نویسنده و احیانا مترجم (اگه یادم باشه) و یه توضیح کوتاه در مورد هر کدوم میارم، بعد هم کتابهای مهم دوران طفولیت. امیدوارم اگه خواستید واسه کسی کتاب بخرید یا اطلاعات کلی از این کتابها داشته باشید به دردتون بخوره. از هر گونه نظر و پیشنهاد و بحث کلی یا موردی هم استقبال میشه. پس منتظر باشید.
Labels: کتاب