«برای بحث دربارهی نقش روساخت در تعیین معنی، جملههایی نظیر John is tall for a pigmy را در نظر بگیرید. در این جمله از پیش انگاشته میشود که John یک pigmy است و pigmyها قد کوتاهی دارند. با توجه به اطلاعاتی که از قبیلهی واتوسی (که قبیلهای بلندقد در شرق آفریقا هستند) داریم، کاربرد جملهی John is tall for a Watusi غیرطبیعی مینماید. حال توجه کنید که وقتی واژهی even را در جملهی مذکور به کار ببریم، چه اتفاقی میافتد. کاربرد even پیش از John، جملهی Even John is tall for a pigmy را به وجود میآورد. در این جمله نیز کوتوله بودن John و کوتاهی قد کوتولهها از پیش انگاشته میشود. اما اکنون به جملهی John is tall even for a pigmy توجه کنید. در این جمله چنین پیش انگاشته میشود که پیگمیها قد بلندی دارند. بنابراین با توجه به اطلاعاتی که از قضایا داریم، این جمله در مقایسه با جملهای مثل John is tall even for a Watusy که کاملا قابل قبول است، غریب مینماید. آنچه میخواهم بگویم این است که جایگاه even در جملهی John is tall for a pigmy تعیینکنندهی پیشانگاشتهی اندازهی متوسط قد پیگمیهاست.»
----------------------------------------
این چیزهایی که این بالا خوندید بخشی بود از کتاب «زبان و ذهن» (Language & Mind) اثر نوام چامسکی، ترجمهی کوروش صفری. تقریبا همهی ما به مزخرف شنیدن از در و دیوار و مقامات عظما و غیر عظما عادت کردهایم. اما اینجا بحثِ محتوای کلام نیست، بحثِ کندذهنی ملّت عادی در به کار بردن سادهترین مفاهیمه. من اعتقاد راسخ دارم که کسانیکه غلط املایی یا نگارشی ناجور دارند، فارغ از میزان تحصیلات یا طبقهی اجتماعی، فاقد شعور و کندذهنند. به خصوص اگه اشتباهاتشون رو بهشون گوشزد کنی ولی باز هم قادر به اصلاحش نباشند و از اون بدتر فکر کنند که این قضیه مسئلهی مهمی نیست.
یکی از مشکلات مشخص که زیاد هم به اون برخورد میکنیم، همین کاربرد قیدها و نقششون در معنای جملههاست. همه میدونیم که اغلبِ مجریهای صدا سیما از بیسوادترین و بیشعورترین موجوداتند، اما فکر میکنم هیچکس به اندازهی خیابونی [بزرگابله دو عالم]، زبان فارسی رو به گند نکشیده باشه. من تا حالا ندیدم حتی یک بار هم «حتی» رو درست به کار ببره، البته انتظار بیشتری هم ازش نمیره. به چند نمونه که عیناً از دُرافشانیهای این مردک انتخاب شده و مصداقی از مسئلهی مطرح شده در پاراگراف اوّله توجه کنید:
* «منچستر تو این فصل تونسته آرسنال، چلسی، لیورپول و حتی تاتنهام رو ببره»: این جمله این معنی رو القا میکنه که تاتنهام تیم قویتری نسبت به چلسی و آرسناله و بردنش کار سختتریه.
* «فرانک ریکارد که سابقهی مربیگری تو تیمهای بزرگی مثل تیم ملی هلند و حتی اسپارتا روتردام رو داشته، امسال در بارسا موفق عمل نکرده»: با توجه به جمله، اسپارتا روتردام باید تیم بزرگتری نسبت به تیم ملی هلند باشه.
* «تو این نیمه هم باید منتظر حرکات تکنیکی و فوقالعادهی کریستیانو رونالدو، رونی و به خصوص مایکل کریک باشیم»: برداشتی که یه بیننده از این جمله باید بکنه اینه که کریک نسبت به رونالدو و رونی خیلی تکنیکیتره. من واقعا نمیفهمم روی چه حسابی و چه طوری این جملهها از دهان این مردک خارج میشه. احتمالا غیر از کندذهنی، بیسوادی و آشنا نبودن به معنی کلمههایی مثل «حتی» و «به خصوص» باید دلایل ریشهایتری هم داشته باشه.
به هر حال اینها فقط نمونههای کوچکی از اشتباهات مضحک خیابونی فقط در همین استفادهی نابجا از کلماتیه که معنیاش رو نمیدونه. نفر دوم در این شاهکارها پیمان یوسفیه، که توی یکی از بازیها اعتقاد داشت کفهی ترازو به نفع تیم پرسپولیس برگشته. و خب نمیشه بهش خرده گرفت که چهطور فرق برگشتن ورق رو با سنگینی کفهی ترازو نمیدونه ولی سعی داره ازش استفاده کنه. حدس میزنم اینها از اون بچههایی بودند که دستشون رو میذاشتن روی کلمات و ترکیبات تازه و زور میزدند که معنیاش رو به یاد بیارن یا واسه امتحان زبانشون
لغت حفظ میکردند. فکر میکنم اینها چیزهاییه که به راحتی میشه از پایه و توی نظام آموزشی اصلاحش کرد. بعدا بیشتر در مورد این اشتباهات احمقانه که به طور رسمی به بچهها آموزش داده میشه خواهم نوشت.
Labels: زبانشناسی