pelkamad
Sunday, April 08, 2007
اخراجی‌ها
بله، بالاخره ما هم شاهکارِ چماقدار رو دیدیم. تمام مدت فیلم سعی کردم به این فکر نکنم که کارگردانش کیه ولی ناخودآگاه یادم می‌افتاد و اعصابم رو خورد می‌کرد. فیلم مطلقا داستان و کارگردانی و این حرفا نداره. بیشتر شخصیت‌ها هم به شدت تصنعی‌اند و اصلا چیزی به اسم شخصیت‌پردازی وجود نداره. انکار نمی‌کنم که بعضی جاهای فیلم خنده داره ولی اکثر شوخی‌ها، شوخی‌های کلامی‌ و عمدتا تکراریند. خیلی از شوخی‌ها هم کُپ مطلق از مارمولکه. بقیه‌اش هم جوک‌هایی که تقریبا همه قبلا شنیدند. بازی‌ها هم اصلا دلچسب و یکدست نیست.

من نفهمیدم ده‌نمکی کجای فیلم رو مستحق جایزه می‌دونسته و اصلا چه نتیجه‌ی هنرمندانه‌ای می‌خواسته بگیره. اکبر عبدی همون نقشی رو داره که تو خاله جان داشت. سوتی‌های فیلم هم که اصطلاحات و تکیه کلام‌های امروزی مثل "تیریپ" و چیزهای دیگه رو از زبون آدم‌های زمان جنگ به کار می‌بره هم کم نیست. جالبه که اونجایی هم که عملیات می‌شه ملت هنوز با تی‌شرت و کاپشن تو خط مقدّم ولو اند. به هر حال شاید فیلم واسه وقت گذروندن بد نباشه ولی در کل حرفی واسه گفتن نداره. به نظر می‌رسه که خاصیت تمام این برادران حزبل اینه که یه کاری که می‌کنند زیاد تو چشمشمون میاد و یهو احساس می‌کنند‌ هاله جون بغلشون کرده و اسکورسیزی و اسپیلبرگ باید بیان جلوشون لُنگ‌اندازی کنند. البته ما باز هم از اینکه برادران اراذل به جای شکوندن شیشه سینما فیلم می‌سازند خدا رو شاکریم.

یهو یاد این افتادم که واسه انتخابات که رفته بودم رای بدم دیدم یکی از اخراجی‌های دبستانمون که یه اِن سالی رفوزه شده بود تا بالاخره انداختنش بیرون، با کت و شلوار و قیافه ابله اندر سفیهی دم صندوق وایساده و همه آقای فلانی، آقای فلانی به نافش می‌بندند. به کارتی که به سینه اش زده بود نگاه کردم، دیدم نوشته "ناظر شورای نگهبان".

نتیجه‌گیری غیراخلاقی: چماق بلورین تو [...]!