* میبخشید میتونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟
- نخیر
* چند ثانیه چهطور؟
- امکان نداره، من اصلا قصد ازدواج ندارم.
* پس لطفا پاشنهی کفشتون رو از رو پام بردارید، پام له شد.
* ببخشید میتونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟
- خواهش میکنم، بفرمایید.
* بیزحمت این کلاسور منو نگه دارید، من برم دستشویی برگردم.
* وااای قیافهتون خیلی به نظرم آشنا میاد.
- خواهش میکنم، نظر لطفتونه.
* آهان، تو مستندِ حیات وحشِ اون هفته دیدمتون.
* میتونم یه خواهشی ازتون بکنم؟
- حتماً، چرا که نه؟
* پس بیزحمت پول جزوههایی رو که براتون زیراکس کردم بهم بدین، 235 تومن میشه.
* ببخشید چند لحظه افتخار میدید؟
- افتخار نداریم، میخواین گوجه نذارم؟!
* امشب خیلی خوش گذشت.
- به منم همین طور.
* غذاش هم خیلی خوب بود، دستتون درد نکنه.
- خواهش میکنم، بیزحمت پیکتون رو بیاین بالا.
* تولدتون مبارک، اینو واسه شما خریدم.
- وااااااااااای مرسی
* ولی دیدم ارزششو ندارین، برداشتم واسه خودم.
* ببخشید، ساعت خدمتتون هست؟
- بله
* اووووم، چه تفاهمی!
* شما هم به شعر علاقه دارید؟
- بله، خیلی زیاد.
* چه جالب، من حالم از این جفنگیات به هم میخوره.
پینوشت: پیروزی کشندهی دیشبِ منچستر، باعث برپایی مراسم جشن و پایکوبی از بله برون گرفته تا عروسی و مابقی قضایا در مواضعِ تحتانی و فوقانی ما گردید. قیافه توتی واقعا دیدنی بود. تو عمرش این قدر تحقیر نشده بود. حالا ربطش با دیالوگهای بالا چی بود رو اللهُ اَعلَم.